مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند
راهی سبک بیار، که رطلم گران کند
گیر و گرفت چیست؟ چو با عشق ساختیم
بر ما گرفته گیر که وصلی زیان کند
گر مهر و ماه را به در او برم شفیع
بر من به جهد اگر دل او مهربان کند
جز دیده و دلم نپسندد نشانه ای
تیری که چشم و ابرویش اندر کمان کند
دیدیم سروها که نشانند در چمن
لیکن کسی ندید که سروی روان کند
صورت کشند و نقش بر ایوان، نه این چنین
کش نوش در لب و گهر اندر دهان کند
شاید که اوحدی: بنویسد حدیث خویش
با دوستان حکایت ازین داستان کند